جدول جو
جدول جو

معنی بن گیر - جستجوی لغت در جدول جو

بن گیر
بلندکن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که کارش دعا نوشتن و دعا دادن به مبتلایان امراض روحی است و مدعی است با جن ها رابطه دارد و قادر به تسخیر جن می باشد
فرهنگ فارسی عمید
میله ای فلزی که بر بام ساختمان های بلند نصب می شود تا برق حاصل از صاعقه را با سیمی که به آن متصل شده به زمین منتقل کند و مانع حریق شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهاگیر
تصویر بهاگیر
هر چیز قیمتی و گران مایه، گران بها، بهاور، بهایی، برای مثال دو یاره بهاگیر و دو گوشوار / یکی طوق پرگوهر شاهوار (فردوسی - ۷/۳۶۹)
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جمع واژۀ بلابل. (منتهی الارب). رجوع به بلابل شود، جمع واژۀ بلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جمع واژۀ بلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + شیر، فاقد شیر، که شیر ندارد، که شیر او خشک شده باشد (مادر) : ناقۀ صلده، شتر مادۀ بی شیر، (منتهی الارب)، (اصطلاح سیاسی) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ساروجی که از آهک و پیه و پنبه و یا مو ترتیب دهند و در حمام و حوض جهت منع تراوش آب بکار برند و پیه دارو نیز گویند.
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
لاطایل. عوق. (یادداشت بخط مؤلف). بیهوده. بی فایده که در آن خوبی و نیکی و خیر نیست:
گرچه بی خیر است گیتی مر ترا
زو شود حاصل بدنیا خیریاب.
ناصرخسرو.
بسوزد بدوزد دل و دست دانا
به بی خیر خارش به بی نور نارش.
ناصرخسرو.
- قضای بی خیر و برکت، بی اثر و نتیجه.
- مرد بی خیر و برکت، بی فایده و بی اثر و لاطایل.
رجوع به خیر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَءْ)
جاده یا ناحیتی که از کوه در آن بهمن تواند افتاد. (یادداشت بخط مؤلف) ، زن سبکروح خندان. ج، بهنانات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زن خندان. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان میان آب است که در بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع است. دارای 400تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
پادزهر. پازهر. فادزهر. فازهر. (دزی ج 1 ص 118)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پاراتنر. صاعقه گیر. آهنی نوکدار که برسر بنا نصب کنند و بوسیلۀ آن ساختمانها را از اثر صاعقه محفوظ دارند. مخترع آن فرانکلین آمریکائی است. اساس آن میلۀ طویلی است از آهن که آنرا بر فراز عمارت نصب کنند و این میله بتوسط زنجیری از تمام قسمتهای آهن دار عمارت میگذرد و وارد چاهی میشود و بزمین مربوط میگردد و چون ابری که الکتریستۀ آن مخالف الکتریستۀ زمین است از مقابل نوک میله بگذرد بواسطۀ خاصیت مجاورت الکتریستۀ آن وارد زمین می شود و اگر اتفاقاً صاعقه هم وقوع پیدا کند متوجه نوک میشود و بنا محفوظ میماند. و رجوع به دائره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیّه که در 15 هزارگزی جنوب خاوری اشنویه و 5 هزارو پانصدگزی جنوب شوسۀ اشنویه به نقده واقع است، ناحیه ایست سردسیرو دارای 251 تن سکنه، آب آنجا از قادرچای تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش ارابه رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ / دِ)
کسی که باج و خراج و مالیات میگیرد، باج گیر، (ناظم الاطباء)، گمرک چی
لغت نامه دهخدا
(شِ)
نعت فاعلی از: باز + گیر، رجوع به بازگرفتن شود
لغت نامه دهخدا
درخشگیر میله نوک تیزیست که انتهای آنرا از فلزی اکسید نشدنی مانند طلای سفید بپوشند و بوسیله نواری عریض مسی بزمین وصل کنند و میله را برفرازعمارات نصب نمایند تا از خطر صاعقه مصون مانند
فرهنگ لغت هوشیار
ساروجی که از آهک و پیه و پنبه و یا مو ترتیب دهند و در حمام و حوض جهت منع تراوش آب بکار برند پیه دارو، تیر بزرگ عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب گیر
تصویر آب گیر
دریا، استخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جن گیر
تصویر جن گیر
کسی که کارش دعا نوشتن و دعا دادن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغل گیر
تصویر بغل گیر
در آغوش گیرنده، شایسته بغل گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه فلزی که به زیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله چنگکها بدان متصل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا گر
تصویر بنا گر
والاد گر سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بن گوش
تصویر بن گوش
نرمه گوش. یا از بن گوش. با کمال اطاعت انقیاد، با ادب تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهاگیر
تصویر بهاگیر
هر چیزی که قیمت بسیار داشته باشد قیمتی گرانبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد گهر
تصویر بد گهر
بداصل بد نژاد، بد ذات مقابل نیک گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بها گیر
تصویر بها گیر
گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
حیوانی که بار را حمل کند باربر، ارابه کشتی و اتومبیل باری، هودج کجاوه عماری، ماده هر حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج گیر
تصویر باج گیر
کسی که به زور از دیگران پول بستاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار برنده، هر حیوان بارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد، حلقه فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد
فرهنگ فارسی معین
بی خانمان
دیکشنری اردو به فارسی